سفارش تبلیغ
صبا ویژن
-----------------
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
  لوگوی دوستان
 
    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 21
کل بازدید : 168273
کل یادداشتها ها : 65

نوشته شده در تاریخ 98/10/26 ساعت 1:52 ص توسط Javad


زندگی‌ای که من دارم بیشتر شبیه قمار اینا می‌مونه که تا میام به طور کامل ازش دلزده بشم یک دونه از این اتفاقای به اصطلاح حال خوب کن  (تا حدودی البته) میفته و باز امید پیدا می‌کنم برای ادامه دادن.

یک روز خوب در ادامه یک ماه بد، یعنی می‌خوام بگم که اگه اون یه روز خوب هم نباشه راحت‌ترم. اینطوری دیگه اینقدر امیدوار نمی‌شم که فردا روز بهتریه، از فردا فلان می‌کنم. دیگه یه بار آدمی‌طور می‌فهمم که بابا این فرداها دقیقا مثل امروز و دیروز در میزان گه بودن تو یک لول قرار دارن. الکی دلخوش نباشم.

این چه کمکی میکنه؟

خیلی کمک‌ها. ولی خب در این مقال نمی‌گنجد و از همه مهم‌تر‌ اینکه امتحان سرصبحی مرا می‌خواند.

منتها همین یکی دو اتفاق خوب غیرقابل انتظار، یک امیدی رو ایجاد میکنه که پیش خودم فکر می‌کنم‌ از این اتفاقات دوباره پیش میاد و چون غیرمنتظره است هر لحظه به طور ناخودآگاه چشم به راه اون اتفاق خوبه هستم. چی میشه؟ تا بخودم میام می‌بینم که اع، خیلی ساله همینطوری منتظرم تا اون اتفاق خوبه که بعدش قراره زندگی کنم رخ بده. بعد بیشتر توجه که می‌کنم میفهمم که این همه مدت زندگی هم نکردم رسما. 

دقت می‌کنم که هر موقع اون عطش امیدوازی به اتفاقای خوب می‌خوابه سریع یکی دو تا اتفاق خوب میفته  باز عطشه سر و کلش پیدا میشه. اینه که دوباره تو انتظار میشینم و میگم که اینبار دیگه رخ میده و زندگیمو عوض می‌کنم. 

حالا اگه این عطش و امید بخوابه چی میشه؟ به مدت دپرس میشم (که شدم) ولی بعدش که اشباع میشم و امیدی هم ندارم، فکر می‌کنم که نمیشه حالا زندگی رو اینقدر لجن ادامه داد، ?بلند شو کاری کن، فکر چاره باش. فکر این دلِ پاره‌پاره باش?. یعنی حتی اون موقع میشه که دلخوشیای کوچیک هم بامعنی‌تر میشن. 

نه این وضع فعلی که اتفاقای خوب کوچیک منو شاد نمیکنه چون عن‌آقا انتظار داشت که اتفاق مهم‌تر و بزرگ‌تری رخ بده.

اَی گند بزنن اون امیدتو.

این چرت و پرتا چیه؟ چی داری می‌نویسی واقعاً؟ کجا داری میری؟ پاشو برو درستا بخون اونو گند نزنی مرررررررد!










طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ